هر چی بخواهید. در این وب شما هر مطلبی رو از هر موضوعی میتونید ببینید.
| ||
|
بحث معاد را با آیاتی از قرآن درباره این موضوع شروع می کنیم:
إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى
در حقيقت قيامت فرارسنده است مىخواهم آن را پوشيده دارم تا هر كسى به [موجب] آنچه مىكوشد جزا يابد
وَمِنَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللّهُ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ
و از كسانى كه گفتند ما نصرانى هستيم از ايشان [نيز] پيمان گرفتيم و[لى] بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند فراموش كردند و ما [هم] تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم و به زودى خدا آنان را از آنچه مىكردهاند [و مى ساخته اند] خبر مى دهد
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِيرٍ وَلاَ نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمده كه در دوران فترت رسولان [حقايق را] براى شما بيان مىكند تا مبادا [روز قيامت] بگوييد براى ما بشارتگر و هشداردهندهاى نيامد پس قطعا براى شما بشارتگر و هشداردهندهاى آمده است و خدا بر هر چيزى تواناست
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُواْ بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند اگر تمام آنچه در زمين است براى آنان باشد و مثل آن را [نيز] با آن [داشته باشند] تا به وسيله آن خود را از عذاب روز قيامت بازخرند از ايشان پذيرفته نمىشود و عذابى پر درد خواهند داشت
لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ
تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند و [نيز] بخشى از بار گناهان كسانى را كه ندانسته آنان را گمراه مىكنند آگاه باشيد چه بد بارى را مىكشند معاد
بحث معاد در قران بسیار گسترده است چنان که می توان ادعا کرد یک سوم قرآن در این باره است.پس من از این همه به آنچه بیشتر مورد نیاز است می پردازم:اصولا اعتقاد به معاد مبتنی است بر این که در انسان حقیقتی است که با فنا و متلاشی شدن بدن از بین نمی رود.زیرا معنای معاد این است که هر فردی که در این عالم بوجود می آید،همین فرد در رستاخیز زنده می شود و تا ابد زنده خواهد یود.پس بین این انسان وانسانی که در آخرت زنده می شود((هویت))و این همانی برقرار است.چرا و به چه لحاظ می گوییم این همان است؟در صورتی ما می توانیم وحدت بین این موجود وآن موجود را تعقل کنیم که عنصر اساسی مشترکی بین این دو وجود داشته باشد.این عنصر اساسی به این معناست که شخصیت هر انسانی وایسته به اوست،وگرنه در همین عالم نیز موادی به مواد دیگر تبدیل می شوند و و جهت یا جهات مشترکی هم بین آنهااست.اما در همان حال هویت و این همانی در آن ها محفوظ و صادق نیست:روی خاک باغچه ای کود میریزیم و آب و دانه وگل می کاریم.گلی می روید گرچه به یک معنی می توان گفت که همان کد و خاک و آب تبدیل به گل شده اند،اما ایا شخصیت گل همان شخصیت کود است؟می دانیم که در این جا دو هویت موجود است و هیچ گاه نمی توان گفت:گل همان کود است.خواص کو در آن نیست ، چنان که خواص گل هم در آن نیست.آیا اگر انسان به همین گونه تبدیل به انسان دیگری شود:بمیرد،بپوسد، اجزا بدن تبدیل به مواد شیمیایی دیگری شوند و جذب مواد گیاهی شوند و سپس آن گیاه به صورت به مواد غذایی تیدیل گردد و انسانی دیگر هزازان سال دیگر آن را بخورد و نطفه ی انسانی دیگر از آن منعقد گردد،آیا می توان گفت این انسان جدید همان انسان هزاران سال پیش است؟مسلما نه نمی نوان گفت،زیرا خصوصیات این انسان غیر از انسان دیگری است. شخصیت،هویت،شعور،احساسات و عقاید هر یک،ویژه ی خود بوده است.پس اگر قرار باشد انسان پس از متلاشی شدن بدنش ،دوباره به همان صورت که بوده است زنده شود و همان باشد،چیزی بیشتر از اشتراک لازم است.این همان مطلبی است که فلاسفه می گویند.:هویت هر چیزی به جنبه ی فعلیت اوست که آثاری دارد.ولی ماده فقط حیثیث استعداد به معنای فلسفی آن وقوه است.پس وقتی انسان از دنیا می رود اگر همان ماده بدن به صورت دیگری بوجود بیاید، نمی توان گفت این همان انسان است.هر چند که اجزای آن بدن قبلی در این یکی نیز موجود می باشد.اما این انسان آن انسان نیست.حال چه اندازه لازم است اجزای بدن قبلی باقی باشد مساله ی دیگری است. در همین دنیا هم سلول های بدن ما دایم می میرند و سلول های جدید جای آن ها را می گیرند. حتی در مورد سلول های مغز هم که می گویند عوض نمی شوند،باتغذیه ماده ی آنها دگرگون می شود.به هر حال در طول چند سال تمام اجزای بدن عوض می شوند اما شخصیت هم چنان محفوظ است. پس قوام مساله ی معاد و ایستایی آن به این است که ثابت شود در انسان چیزی به جز بدن نیز هست که فنا ناپذیر است و (عندالله) و (فی خزاین الله) باقی می ماند. برخی بدون توجه دقیق برانند که اگر بگوییم روح نیز فانی است و خدا دوباره ان را می آفریند؛این نیز معاد محسوب می شود. اینان به برخی روایات که گفته می شود پیش از رستاخیز همه چیز نابود می شود و خدا همه چیز را از نو می آفریند،استناد می کنند.ولی حقیقت این است که چنین چیزی دیگر معاد نیست.زیرا معاد،عود و بازگشت شی موجود است؛پس اگر چیزی نابود گردد و موجود جدیدی هد چند شبیه و مانند آن خلق گردد دیگر همان اولی نخواهد بود و دیگر وحدت به هیچ معنی باقی نیست.
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |